English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8456 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
industrial management U مدیریت صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
industrial U صنعتی
industrial water U اب صنعتی
technical U صنعتی
manufacturing U صنعتی
high wrought U صنعتی
artful U ماهرانه صنعتی
industrial wastewater U فاضلاب صنعتی
industrial unit U واحد صنعتی
industrialize U صنعتی کردن
industrial union U اتحادیه صنعتی
industrial fluctuations U نوسانهای صنعتی
applied economics U اقتصاد صنعتی
industrialization U صنعتی کردن
art bronze U برنز صنعتی
industrial unions U اتحادیههای صنعتی
industrializing U صنعتی کردن
industrialism U سیستم صنعتی
industrial workers U کارگران صنعتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
engineering workshop U کارگاه صنعتی
artless U غیر صنعتی
polytechnics U دانشکده صنعتی
polytechnic U دانشکده صنعتی
producer buyer U خریدار صنعتی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrializes U صنعتی کردن
technologically U حرفهای صنعتی
technological U حرفهای صنعتی
mechnical U ماشینی صنعتی
industrialization U صنعتی شدن
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
artistical U هنرامیز صنعتی
industrial concern U بنگاه صنعتی
industrial insurance U بیمه صنعتی
industrial relations U روابط صنعتی
industrial consumption U مصرف صنعتی
commercial efficiency U بازده صنعتی
industrial disputes U اختلافات صنعتی
plant U واحد صنعتی
plants U واحد صنعتی
industrialises U صنعتی کردن
industrial frequency U فرکانس صنعتی
industrial economics U اقتصاد صنعتی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
vertical union U اتحادیه صنعتی
technical grade U خلوص صنعتی
industrial switch U کلید صنعتی
industrial area U منطقه صنعتی
valve U شیر صنعتی
industrial revolution U انقلاب صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
industrialising U صنعتی کردن
industrial chemistry U شیمی صنعتی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
industrial nations U کشورهای صنعتی
trade effluent U فضولات صنعتی
industrialization U صنعتی سازی
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
bric-a-brac U خرده ریز صنعتی
decreasing cost industry U هزینه نزولی صنعتی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
industrial electric locomotive U لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
industrial alternating current U جریان متناوب صنعتی
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
inartistically U بطور غیر صنعتی
valve U ولو [شیر صنعتی]
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
producer advertising U تبلیغ محصولات صنعتی
process of industrialization U فرایند صنعتی شدن
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
applied economics engineer U مهندس اقتصاد صنعتی
industrial robot U دستگاه خودکار صنعتی
art casting U ریخته گری صنعتی
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrializing U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
artlessly U بطور ساده یاغیر صنعتی
industrializes U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
Industrial Architecture U معماری خانه های صنعتی
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
Midlands U ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrialize U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
directorates U مدیریت
superintendence U مدیریت
stage direction U مدیریت
managership U مدیریت
administratorship U مدیریت
administration U مدیریت
menage U مدیریت
administrations U مدیریت
directorship U مدیریت
directorate U مدیریت
directorships U مدیریت
management U مدیریت
matronage U مدیریت
leadership U مدیریت
managements U مدیریت
conductorship U مدیریت
generalship U مدیریت
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
high Sierra specification U روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
file management U مدیریت پرونده
management report U گزارش مدیریت
memory management U مدیریت حافظه
management graphics U مدیریت گرافیک
foremanship U مدیریت سرکارگری
management expenses U مخارج مدیریت
maladministration U سوء مدیریت
monopoly management U مدیریت انحصاری
job management U مدیریت برنامه
file management U مدیریت فایل
materiel management U مدیریت اماد
management science U علم مدیریت
managerial economics U اقتصاد مدیریت
materials management U مدیریت مواد
management system U سیستم مدیریت
financial management U مدیریت مالی
materiel cognizance U مدیریت کالاها
operational management U مدیریت عملیاتی
ownership and management U مالکیت و مدیریت
task management U مدیریت وفیفه
task management U مدیریت کار
system mangement U مدیریت سیستم
supply management U مدیریت عرضه
superintendency U ریاست مدیریت
interlocking directorate U مدیریت واحد
record management U مدیریت رکوردها
scientific management U مدیریت علمی
run the show U مدیریت کردن
record management U مدیریت مدارک
setup <idiom> U مدیریت داشتن
superintendence U ریاست مدیریت
inventory management U مدیریت موجودی
personnel management U مدیریت استخدام
personnel management U مدیریت پرسنلی
postal directory U مدیریت پست
production management U مدیریت تولید
pyramiding U مدیریت واحد
resource management U مدیریت منبع
file management U مدیریت پرونده ها
facilities management U مدیریت امکانات
directorates U مقام مدیریت
career management U مدیریت مشاغل
trusts U مدیریت امانی
directorate U مقام مدیریت
materiel management U مدیریت اقلام
configuration management U مدیریت پیکربندی
data management U مدیریت داده ها
concurrency management U مدیریت همزمانی
trusted U مدیریت امانی
demand management U مدیریت تقاضا
trust U مدیریت امانی
educational administration U مدیریت اموزشی
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
top level management U مدیریت سطح بالا
spatial data management U مدیریت داده فضایی
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
wildlife management U مدیریت حیات وحش
data processing management U مدیریت پردازش داده
letters of administration U سند مدیریت ترکه
flow U مدیریت جریان داده
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1کارآفرینی
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1offshoring
0تجلی قرآنی در سیره مدیریتی امیرمومنان علی(ع) در حوزه وظایف مدیریت
0environmental munificence این عبارت چه مفهومی در مدیریت استراتژیک دارد؟
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com